به وب سايت شخصی برادر مهدي جهان ميهن خوش آمديد - اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي خواهشمنداست بعد از بازديد مطالب ارائه طريق فرمائيد هرگونه کپي برداري از اشعار باذکرنام شاعربلامانع است - اشعارشب سوم محرم حضرت رقیه (س)سروده (جها ن میهن)باسبک های جدید
اشعارشب سوم محرم حضرت رقیه (س)سروده (جها ن میهن)باسبک های جدید
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

متن اشعارشب سوم محرم(حضرت رقیه (س))

درمدح حضرت رقیه(س)

دردل خرابه شام آنشب غوغابود

دختری قصه می خوردوتنهابود

خوابش می بردوپدررامی دید

بیدارکه می شدمی دیدرویابود

هنوزبه سن تکلیف نرسیده بود

ولی خلقاوخلقاحجاب زهرا(س)بود

گرچه قصه وغمهایش زیادبود

دلی داشت که شبیه دریابود

گاهی بیدارمی شدوباخودمی گفت

کاش که سرم برزانوی بابابود

فکرکه می کردمی گفت یادش بخیر

زمانی که جایگاهم بردوش سقابود

برای اینکه خویش راکنداثبات

بااین همه دردورنج بی پروابود

ازکوفه تاشام گریه می کرد

برلبش دائم ذکریاابتابود

ولیکن هرکجاکه نام پدرمی برد

جوابش کعب ونی اعدا بود

شبی که پدررادیدمیان طبق

گفت کاش بجای سرت سرم جدابود

سوالی دارم ازتوای پدرجان

وقتی سرت بریدند عموکجابود

گرچه میان ازدحام اسرامرانمی دیدی

از کوفه تاشام نگاهم به نیزه هابود

دخترت مردوقتی که دیدپدر

سرتو میان تشت طلابود

آن شبی که از قافله جامانده ام

زجربه دنبال من درصحرابود

وقتی که سرهارابه نیزه می گذاشتند

برای تقسیم سرها دعوا بود

کبودی بدنم رانبین پدرجان

از کوفه تاشام عمه سپربلابود

-------

 

هرکجاکه ازتوگرفتم بهانه

پاسخم بودکعب ونی وتازیانه

دخترت برای مردن بی صبراست

کبودی روی بدنم جای چکمه زجراست

بابا- نگوبرمن اینقدرچراکبودی

موی سرم می کشیدپیرزنی یهودی

شبی ای پدربردندمارابه بزم حرام

وای از نگاه حرامی درملاعام

قسم به لبهای ترک خورده ات مردم

ازکوفه تاشام پدرکتک  می خوردم

هرکه مرامی بیندمی گویدچراقدکمان داری

زبانم گرفته می گویندچرالکنت زبان داری

رفتی ونخوردی حتی قطره ای آب

تمام سفربه دستم بسته بودندطناب

کبودی صورت ،جای طناب، پای پرآبله

شبی ای پدرعقب مانده ام ازقافله

شعله ای آتش افتادبرقامت کوچکم

میان دست دخترشامی دیدم عروسکم

مردی که حمل می کردباخودسرت را

دیدم به دستش آنشب انگشترت را

دخترت بزرگ شدسه ساله نیست دیگر

ببین چقدرشدم من شبیه مادر

قدم کمان،صورتم سیاه،امیدم ناامید

پهلویم دردمی کندگشته مویم سفید

چگونه بشنوم صدایت، باگوشی که پاره است

دگرمن نمی شنوم،حرف زدنم بااشاره است

چهل منزل دستهای کوچکم بود بسته

چگونه راه بروم با دنده ای شکسته

دختری که نشانم می دادباانگشت اشاره خود

به گوشش دیدم پدرهردوگوشواره خود

 

****(سینه زنی تک –حضرت رقیه(س))

سینه زنی تک (رقیه (س))

توی ویرانه – دائم می خوانه

همچوپروانه –(باباکجائی 2)

شده اوبی تاب – داره می شه آب

می گه وقت خواب –(بخوان لالائی 2)

بابا- ماه شبهام      بابا-تورومی خوام

بابا- خیلی تنهام

یارقیه(س)4

شده ام خسته-پهلوم شکسته

دستاموبسته-(باباعدویت2)

چی از تودیدند-خنجرکشیدند

چرابریدند(باباگلویت2)

بابا-من دویدم      بابا-من خمیدم

بابا-موسفیدم

یارقیه (س)4

دل پریشونم –من نمی تونم

بی توبمونم(پس توکجایی 2)

آرزودارم-روزانوت یارم

سرروبزارم(بابابابائی2)

بابا-ای مهربون      بابا-اشکم رون

باباپیشم بمون

یارقیه(س)4

من سه ساله ام -باغ لاله ام

غرق ناله ام –(دائماًهرشب2)

بیاکه دیرشد-خواهرت پیرشد

ازخودش سیرشد(عمه ام زینب(س))

بابا-عمه تنهاست          بابا-کوه غم هاست

بابا –مثل زهراست(س)

یارقیه(س)4

****

شعرسینه زنی سنگین

حضرت رقیه(س)

یارقیه(س)جان روحی فدائک

بال پرواز تو بال  ملا ئک

کلامت شیرین برای عمو

وقتی که می شینی روپای عمو

صحبتت می شکنه سکوت لشکر

نازتو می خره دادشت اکبر(ع)

آتش افکندبه دل قدکمانت

مریم وآسیه وبرسرخوانت

دست های کوچکت مشکل گشاهست

تودستت کلید کرببلاهست

ای حجاب زهرا(س)درتوتداعی

کی شودکه شوم من کربلائی

گرچه زدخصم توسیلی به رویت

شعله افتادشبی برسرورویت

گرچه زنجیرکین بسته به پایت

ولی غافل نگشتی از خدایت

ذکرباباداری به لب مرتب

صبرتومنشاش از صبرزینب(س)

زخرابه شام نداری ترسی

توسه ساله ای وکتاب درسی

منبع عشقی وباغ احساس

وقتی حرف می زنی می خنده عباس(ع)

وقتی که راه می ری توپیش بابا

بادیدنت می افتم یادزهرا(س)

چشم حرامی مرانظاره می کرد

دخترشامی به من اشاره می کرد

مگرنمی دونه که دخترشاهم

اوتکه نانی انداخت به پیش پایم

الهی که دخترت زنده نمونه

سرت به روی نیزه قرآن می خونه

پیشونیت زخمیه از سنگ دشمن

مثل موهام خونیه از چنگ دشمن

نبودی ببینی بامن چهاکرد

صورتم کبوده از مشت نامرد

بابادندان شیری ام شکسته

از سفرآمدم بادست بسته

 

*****(سینه زنی شور)

حضرت رقیه(س)

رقیه (س)خاتون 4

دخترشاهم-من بی پناهم

توی ویرونه –نیست جایگاهم

داروندارم-عمه ست کنارم

دائم زچشمام-من اشک می بارم

بیاتوبابا،ببین حرامی(عمه غریبه3)

سنگ زدندبرما،مردم شامی(عمه غریبه3)

رقیه (س)خاتون 4

جان رسیدبرلب-امیدم هرشب

مرده بودم گر-نمی بودزینب(س)

یک شب توصحرا-جاموندم تنها

منومی زداو-تاگفتم بابا

جامانده ام،ازقافله(بابانبودی3)

شدپای من ،پرآبله(بابانبودی3)

رقیه (س)خاتون 4

بابا بابائی-بگوکجائی

حالامی بینم-به نیزه هائی

موپریشونی-بالب خونی

به روی نیزه-قرآن می خونی

خشکه لبات،ازبی آبی(برات بمیرم3)

دق کرده ام ،ازبی تابی(الاامیرم 3)

رقیه (س)خاتون 4

تشنه آبم –من نمی خوابم

دائم توفکر-طفل ربابم- (بزم شرابم)

جسمی بی روحم-بابامجروحم

ولی ببین که –مثال کوهم

ببین که عمه،پرغم ودرده(بابانبودی3)

ماهاروبردند،بازاربرده (بابانبودی3)

رقیه (س)خاتون 4

اشکم رونه-قدم کمونه

دارم ززهرا(س)-هزارنشونه

باباشدم پیر-شدم زمین گیر

بعدتوبابا-از زندگی سیر

دامن من ،شدشعله ور(شبیه زهرا(س))

اشکم رونه از بصر(شبیه زهرا(س))

رقیه (س)خاتون 4

 



اشعارشب سوم محرم (حضرت رقیه(س)) سروده شاعرومداح اهلب بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

متن اشعارشب سوم محرم(حضرت رقیه (س))

درمدح حضرت رقیه(س)

دردل خرابه شام آنشب غوغابود

دختری قصه می خوردوتنهابود

خوابش می بردوپدررامی دید

بیدارکه می شدمی دیدرویابود

هنوزبه سن تکلیف نرسیده بود

ولی خلقاوخلقاحجاب زهرا(س)بود

گرچه قصه وغمهایش زیادبود

دلی داشت که شبیه دریابود

گاهی بیدارمی شدوباخودمی گفت

کاش که سرم برزانوی بابابود

فکرکه می کردمی گفت یادش بخیر

زمانی که جایگاهم بردوش سقابود

برای اینکه خویش راکنداثبات

بااین همه دردورنج بی پروابود

ازکوفه تاشام گریه می کرد

برلبش دائم ذکریاابتابود

ولیکن هرکجاکه نام پدرمی برد

جوابش کعب ونی اعدا بود

شبی که پدررادیدمیان طبق

گفت کاش بجای سرت سرم جدابود

سوالی دارم ازتوای پدرجان

وقتی سرت بریدند عموکجابود

گرچه میان ازدحام اسرامرانمی دیدی

از کوفه تاشام نگاهم به نیزه هابود

دخترت مردوقتی که دیدپدر

سرتو میان تشت طلابود

آن شبی که از قافله جامانده ام

زجربه دنبال من درصحرابود

وقتی که سرهارابه نیزه می گذاشتند

برای تقسیم سرها دعوا بود

کبودی بدنم رانبین پدرجان

از کوفه تاشام عمه سپربلابود

-------

 

هرکجاکه ازتوگرفتم بهانه

پاسخم بودکعب ونی وتازیانه

دخترت برای مردن بی صبراست

کبودی روی بدنم جای چکمه زجراست

بابا- نگوبرمن اینقدرچراکبودی

موی سرم می کشیدپیرزنی یهودی

شبی ای پدربردندمارابه بزم حرام

وای از نگاه حرامی درملاعام

قسم به لبهای ترک خورده ات مردم

ازکوفه تاشام پدرکتک  می خوردم

هرکه مرامی بیندمی گویدچراقدکمان داری

زبانم گرفته می گویندچرالکنت زبان داری

رفتی ونخوردی حتی قطره ای آب

تمام سفربه دستم بسته بودندطناب

کبودی صورت ،جای طناب، پای پرآبله

شبی ای پدرعقب مانده ام ازقافله

شعله ای آتش افتادبرقامت کوچکم

میان دست دخترشامی دیدم عروسکم

مردی که حمل می کردباخودسرت را

دیدم به دستش آنشب انگشترت را

دخترت بزرگ شدسه ساله نیست دیگر

ببین چقدرشدم من شبیه مادر

قدم کمان،صورتم سیاه،امیدم ناامید

پهلویم دردمی کندگشته مویم سفید

چگونه بشنوم صدایت، باگوشی که پاره است

دگرمن نمی شنوم،حرف زدنم بااشاره است

چهل منزل دستهای کوچکم بود بسته

چگونه راه بروم با دنده ای شکسته

دختری که نشانم می دادباانگشت اشاره خود

به گوشش دیدم پدرهردوگوشواره خود

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن


****(سینه زنی تک –حضرت رقیه(س))

سینه زنی تک (رقیه (س))

توی ویرانه – دائم می خوانه

همچوپروانه –(باباکجائی 2)

شده اوبی تاب – داره می شه آب

می گه وقت خواب –(بخوان لالائی 2)

بابا- ماه شبهام      بابا-تورومی خوام

بابا- خیلی تنهام

یارقیه(س)4

شده ام خسته-پهلوم شکسته

دستاموبسته-(باباعدویت2)

چی از تودیدند-خنجرکشیدند

چرابریدند(باباگلویت2)

بابا-من دویدم      بابا-من خمیدم

بابا-موسفیدم

یارقیه (س)4

دل پریشونم –من نمی تونم

بی توبمونم(پس توکجایی 2)

آرزودارم-روزانوت یارم

سرروبزارم(بابابابائی2)

بابا-ای مهربون      بابا-اشکم رون

باباپیشم بمون

یارقیه(س)4

من سه ساله ام -باغ لاله ام

غرق ناله ام –(دائماًهرشب2)

بیاکه دیرشد-خواهرت پیرشد

ازخودش سیرشد(عمه ام زینب(س))

بابا-عمه تنهاست          بابا-کوه غم هاست

بابا –مثل زهراست(س)

یارقیه(س)

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن

 

****

شعرسینه زنی سنگین

حضرت رقیه(س)

یارقیه(س)جان روحی فدائک

بال پرواز تو بال  ملا ئک

کلامت شیرین برای عمو

وقتی که می شینی روپای عمو

صحبتت می شکنه سکوت لشکر

نازتو می خره دادشت اکبر(ع)

آتش افکندبه دل قدکمانت

مریم وآسیه وبرسرخوانت

دست های کوچکت مشکل گشاهست

تودستت کلید کرببلاهست

ای حجاب زهرا(س)درتوتداعی

کی شودکه شوم من کربلائی

گرچه زدخصم توسیلی به رویت

شعله افتادشبی برسرورویت

گرچه زنجیرکین بسته به پایت

ولی غافل نگشتی از خدایت

ذکرباباداری به لب مرتب

صبرتومنشاش از صبرزینب(س)

زخرابه شام نداری ترسی

توسه ساله ای وکتاب درسی

منبع عشقی وباغ احساس

وقتی حرف می زنی می خنده عباس(ع)

وقتی که راه می ری توپیش بابا

بادیدنت می افتم یادزهرا(س)

چشم حرامی مرانظاره می کرد

دخترشامی به من اشاره می کرد

مگرنمی دونه که دخترشاهم

اوتکه نانی انداخت به پیش پایم

الهی که دخترت زنده نمونه

سرت به روی نیزه قرآن می خونه

پیشونیت زخمیه از سنگ دشمن

مثل موهام خونیه از چنگ دشمن

نبودی ببینی بامن چهاکرد

صورتم کبوده از مشت نامرد

بابادندان شیری ام شکسته

از سفرآمدم بادست بسته

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن

 

*****(سینه زنی شور)

حضرت رقیه(س)

رقیه (س)خاتون 4

دخترشاهم-من بی پناهم

توی ویرونه –نیست جایگاهم

داروندارم-عمه ست کنارم

دائم زچشمام-من اشک می بارم

بیاتوبابا،ببین حرامی(عمه غریبه3)

سنگ زدندبرما،مردم شامی(عمه غریبه3)

رقیه (س)خاتون 4

جان رسیدبرلب-امیدم هرشب

مرده بودم گر-نمی بودزینب(س)

یک شب توصحرا-جاموندم تنها

منومی زداو-تاگفتم بابا

جامانده ام،ازقافله(بابانبودی3)

شدپای من ،پرآبله(بابانبودی3)

رقیه (س)خاتون 4

بابا بابائی-بگوکجائی

حالامی بینم-به نیزه هائی

موپریشونی-بالب خونی

به روی نیزه-قرآن می خونی

خشکه لبات،ازبی آبی(برات بمیرم3)

دق کرده ام ،ازبی تابی(الاامیرم 3)

رقیه (س)خاتون 4

تشنه آبم –من نمی خوابم

دائم توفکر-طفل ربابم- (بزم شرابم)

جسمی بی روحم-بابامجروحم

ولی ببین که –مثال کوهم

ببین که عمه،پرغم ودرده(بابانبودی3)

ماهاروبردند،بازاربرده (بابانبودی3)

رقیه (س)خاتون 4

اشکم رونه-قدم کمونه

دارم ززهرا(س)-هزارنشونه

باباشدم پیر-شدم زمین گیر

بعدتوبابا-از زندگی سیر

دامن من ،شدشعله ور(شبیه زهرا(س))

اشکم رونه از بصر(شبیه زهرا(س))

رقیه (س)خاتون 4

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن

 



شعرسنیه شورحضرت رقیه (س)شب سوم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

*****  سینه زنی (تک)

عمه بابایم کو

عدویت می زند سیلی به رویم              عمه بابایم کو

                 بگو   عمه  کجا  رفته   عمویم             عمه بابایم کو

                 میان   قتلگاه   او      بی بهانه             عمه بابایم کو

                 که  زد   بر  من  عمه   تازیانه             عمه بابایم کو

                 عمه جان  ببین    رنگم پریده             عمه بابایم کو

                 به  پایم  در  صحرا خارخلیده              عمه بابایم کو

                 عمه جان خرابه سردسردست              عمه بابایم کو

                 بیا  ببین  که  قلبم پردردست             عمه بابایم کو

                 میان   این   خرابه   من تنها              عمه بابایم کو

                    شدم   مانند   مادرت  زهرا(س)              عمه بابایم کو

                    عدویت   دنبال  من  دویده                عمه بابایم کو

                  به روی صورتم نقشی کشیده                عمه بابایم کو

                  سرت  بر نیزه ها  بابا نشسته                 بابا من بمیرم

                 چرا دندان  پیشینت شکسته                  بابا من بمیرم

                 باباجان  سرت خونین گشته                  بابا من بمیرم

                 دلم راتوببین  غمگین گشته                  بابا من بمیرم

                 به روی  دختر  بنما   نظاره                   بابا من بمیرم

                 بگو  پیدا  نکردی  گوشواره                   بابا من بمیرم

                 باباجان به ماگفتند یتیمید                    بابا من بمیرم

                 بیائیداهل شام بابم   ببینید                   بابا من بمیرم

                چه کس پیشونی توراشکسته                  بابا من بمیرم

                 کنارم مادرم زهرا (س) نشسته                   بابا من بمیرم

                مرا با  خود  ببر  ای نازنینم                   بابا من بمیرم

              که اینقدر رنج وسختی رانبینم                 بابا من بمیرم

               به   تار   موی تو   بابا اسیرم                  بابا من بمیرم

               دعایت این باشد من  بمیر م                  بابا من بمیرم

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 



شعرسنیه شورحضرت رقیه (س)شب سوم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

*****(شور)

اسیرارباب

اسیرارباب منم منم

درمیان قتله گه سرت به نیزه ها نشت

فکرکنم دوباره باز پهلو ی زهراشکست

آواره صحرامنم منم –غریب وتنها منم منم -  حسین (ع)زهرا(س) منم منم

دیوونه ارباب منم منم

کاش می شدتمام عالم به فدای توحسین (ع)

 دل  من  رفته اسارت  کربلای   تو حسین (ع)

دیوونه ارباب منم منم – سائل بی یار منم منم – اسیرعلمدارمنم منم

دیوونه ارباب منم منم

کاش جای دستان تو دست مرا بریده اند

 نقشه  چشمان  تو به سینه ام کشیده اند

دیوونه ارباب منم منم – سائل بی یار منم منم – اسیرعلمدارمنم منم

دیوونه ارباب منم منم

 

*****(شور)

یتیمی

 یتیمی دردبی درمان یتیمی                یتیمی خاری دوران یتیمی

          الا ای  اهل  عالم  در خرابه                دلم   از   قصه   بابام  کبابه

   نمانده بین ماهیچ راه دوری                مگر دخترچقدر داردصبوری

          بیا بر  شامیان  این را بگویم                پدر آمد که با مشک عمویم

          من از سرمای اینجاهیچ نگویم             فقط   راه  مدینه  را بجویم

           به  جانت من غذایم رانخوردم             زدوری  رخت جانم سپردم

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 

 



شعرسنیه شورحضرت رقیه (س)شب سوم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

*****(شور)

بابا منم رقیه ت (س)

همگی رفتیم اسارت                خیمه ها رفته به غارت

                نبودی   ببینی  با با                 که  خزان  شده بهارت

بابا منم رقیه ت (س)

جانا نگو از عاشقی                  من عاشق بابا شدم

 اندرمیان قتل گاه                   فاطمه  زهرا   شدم

آتش و دو د ، صورت کبود     -     گوشوارمو دشمن ربود

بابا منم رقیه ت (س)

 

جانا نگو از عاشقی            من عاشقی دلداده ام

                    اندرپی بابای  خود            برروی خار  افتاده ام

من درپناه ، صورت سیاه  -      دنبالتم  در قتلگاه

بابا منم رقیه ت (س)

  جانا نگو از عاشقی            من عاشق گهواره ام

  اوکه سفرکرده خدا         من عاشقی  آواره ام

      رفته سفر ، علی اصغر      -           دلتنگم من بهرپدر

بابا منم رقیه ت (س)

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 



شعرسینه زنی شب سوم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

*****(شور)

واویلا واویلا ، ارباب سرجدا(4)

تو بانورت  دلم رو    ژلا  می دی    آقاجون

می دونم عاقبت برات کربلامی دی آقاجون

 کربلا  من  برم  برا  تو عجب نیست آقاجون

 کربلا  من  نرم این رسم ادب نیست آقاجون

کربلا – واسه دین تو بی قرارم           کربلا- ببین که سراومده انتظارم

واویلا واویلا ، ارباب سرجدا(4)

چرا روی  نیزه ها   تو  نشستی  ، شاه بی سر

ببین که فاطمه (س)همش میگه، غریب مادر

سرتوبه روی نیزه ها ، برات بمیرم

تن تو به  زیر  دست و پا ، الاامیرم

یاحسین (ع)- تونداری چرا سرروتن        یاحسین(ع) الهی من بمیرم نداری کفن

واویلا واویلا ، ارباب سرجدا(4)

خطبه خوان ره کوفه تا شام خواهرتوست

چل چراغ  ره کوفه تا  شام  آن سر توست

  روضه خوان  ره  کوفه  تا  شام مادر توست

   گریه کن  ره  کوفه  تا   شام   دختر  توست

یاحسین(ع)   -   هر کجا  نام  تو برده ام من

یاحسین(ع)- مردم ازبس کتک خورده ام من

واویلا واویلا ، ارباب سرجدا(4)

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 



شعرسنیه شورحضرت رقیه (س)شب سوم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

*****(شور)

باغ لاله

    بی تو زندگیم حرومه              بی تو   کارمن    تمومه

      دیدن      کرببلایت                  بخدا  که   آرزومه (2)

    بی تو یارم ، بی قرارم              غیرتو کسی ندارم (2)

 

 

 

آرزومه ، تو ی صحنت ، که بشینم          اون ضریح ،باصفاتو ، من ببینم

یارقیه (س)(2) یارقیه عشق عالم

ای همه دارو ندارم                     ای غم این دل زارم

از غم و قصه تومن                      یا  رقیه (س) بی قرارم

باغ لاله ، غرق ناله ،  واسه دختری سه ساله(2)

بی توجانم ، برلب آمد، کن نگاهی          میون سینه زنی هات،می شوم کرببلائی

یارقیه (س)(2) یارقیه عشق عالم

  یادگار   باغ    حیدر(ع)                    تو خرابه گشته پرپر

میون سینه زنی هاش                  می زنم به سیم آخر

یارقیه (س) ،کن نگاهی ، می گن تو مشکل گشائی

کربلا از ،  تو می خوام من ، می کنی کرببلائی

ای نگارم ، بی قرارم ، غیرتوکسی ندارم (2)

یارقیه (س)(2) یارقیه عشق عالم

غم هجری من کشیدم                 پابرهنه من دویدم

                 تو  خرابه  از  عدویت                  بابا  ناسزا   شنیدم

توخرابه ، تک وتنها  ، دختر ی شبیه زهرا(س)

دوتاچشمش ، پراشکه ، روی زانوش سربابا

بعدتوبابا   تموم ،  خیمه ها رفته  به غارت

نبودی که ، تو ببینی ، ماهارو بردند اسارت

یارقیه (س)(2) یارقیه عشق عالم

       هر  کجا  نام  تو  بردم                  تازیانه من می خوردم

        خدااینو خوب می دونه                  از  غم  هجر تو   مردم

آخه عالم ، می دونن که   ، دخترا بابائی هستن

نمی خوابند   ، منتظر    ، صدای لالائی هستن

یارقیه (س)(2) یارقیه عشق عالم

 

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)